، یک مصراع سخت به دنبالاش میآید که اصلاً به این راحتیها نه میشود از بَرش کرد و با خواننده همخوانیاش کرد و نه حتی میتوان به راحتی آن را فهمید. نکته ترانهسرایی چارتاریها هم همینجاست. اینکه شاید «احسان حائری» به عنوان ترانهسرا کمتر به مخاطبانشان فکر کرده یا درستتر بگویم تا نیمه راه به آنها اندیشیده، مثل راحتی همین ابیات که مصرعهای اول رواناند اما دومیها ناگهان ترمز را میکشند و این همراهی ناتمام میماند.
یا: «از آسمانم ماتم ببارد/ هراس بی تو ماندنم ادامه دارد/ ببین نویسم ترانه بی تو/ چگونه پر کشد خیال واژه بی تو»
ناگفته پیداست که هر دو بیت سراسر اشکالات دستوری و زمانی و شعری دارند. شاعر ناگزیر در بیت اول به جای «میبارد» که مشکل وزنی پیدا میکرده از «ببارد» استفاده کرده و در بیت دوم از کلمه «نویسم» که واژهای است اصولاً متعلق به ادبیات کهن و نه ترانهای که در آن از کلماتی چون «واژه»، «ترانه» و «بی تو» استفاده شده است. اما باز از آنجا که ترانهسرای ما نمیتوانسته از کلمه «مینویسم» استفاده کند، به اختیار «می» را حذف کرده و نتیجه این شده که میبینید.
این بیت را هم ببینید:
«مینوشم از چشمان تو، جرعه به جرعه شعر نو/ حافظهی دستان من، پر شده از دامان تو»
مصراع اول بسیار زیباست و تعبیر بسیار شاعرانه و نویی دارد، اما مصراع دوم کلاً یعنی چه؟ معنی اینکه حافظه دستان کسی از دامان کسی دیگر پر شود چیست؟
یا این یکی:
«هر گوشهای از شور آواز من پیدا میشود قصیده تو/ نور باور پرواز تا به ناکجا تابیده شد به جان ز دیده تو»
واقعاً معنای مصرع دوم چیست؟ اصلاً معنا به کنار؛ این کلمههای پر از کسره و دشوار را چطور میشود پشت هم خواند؟ آن هم برای قطعات یک آلبوم موسیقی پاپ که یکی از اصلیترین ویژگیهایش باید «روان» بودن باشد تا مخاطب توان همراهی با آنها را پیدا کند.
2- برنامه «چارتار»یها برای کنسرت دادن چیست؟ اینکه فقط «آرمان گرشاسبی» در مقام خواننده روی سن حاضر شود و بدون حضور هیچ نوازندهای قطعات را اجرا کند؟ آیا در این صورت چنین اجرایی در راضی نگاه داشتن مخاطبانش میتواند موفق باشد؟ کدام خواننده میتواند یکتنه، یکه و تنها، خلوت یک استیج را پر کند که خواننده چارتار دومینِ آن باشد؟ حالا اصلاً این ماجرا به کنار، فیلترهای زیادی که در زمان ضبط و میکس کار روی صدای خواننده گذاشته شده را چه کنیم؟ طبیعتاً با وجود چنین فیلترهایی، در اجرای زنده نمیتوان توقع شنیدن صدایی همپای آلبوم را داشت. نداشتن رنگبندی در «باران تویی» باعث شده که این آلبوم بعد از چند قطعه به شدت خستهکننده و تکراری شود. اتفاقی که نشان از بیتجربگی این گروه دارد و لاغیر. اتفاقی که تنظیم آلبوم هم نتوانسته کمک شایان ذکری به کمرنگتر شدن آن بکند، چراکه از اساس سازی وجود نداشته تا بتوان روی آن کاری کرد.
3- «باران تویی» تنها چهار ترک خوب دارد که همان چهارتای اولی هستند. چهار قطعهای که به صورت مشخص ملودی دارند و تکرار مکررات آثار دیگر این آلبوم نیستند. از قطعه چهارم به بعد چنان ضعف ملودی بارز است که اگر نبود شمارهانداز ترکهای ضبطصوت یا سیدیپلیر، به سختی میشد فهمید که ترکی تمام شده و ترکی دیگر آغاز شده است. اقبال آلبوم «باران تویی» هم با همان چهار ترک اول است و هر جا صحبتی یا بحثی شده، همه ارجاعات به همین 4 قطعه بوده است. حال اینکه برای آلبومی با 12 ترک این اتفاق جالبی نیست که تنها 4 ترک آن شنیدنی باشد، آن هم چهار ترک پشت سر هم و ابتدایی آلبوم و از آن به بعد شنونده هم خسته میشود و هم همچنان در حسرت شنیدن آثاری حداقل در حد و اندازه همان چهارتای اولی باقی میماند. «چارتار»یها میتوانستند کمی زرنگی کنند و چینش این چهار ترک را پشت هم قرار ندهند تا مخاطبشان هم راضیتر بماند.
نظرات شما عزیزان:
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 45
بازدید هفته : 126
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 740
تعداد مطالب : 201
تعداد نظرات : 193
تعداد آنلاین : 1